جستجو در سال های سیاه:

×

نویسندگان

درباره ما

    سال های سیاه
    زیباترین قسم سهراب سپهری نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچیک از مردم این ابادی..... به حباب نگران لب یک رود قسم،..... به کوتاهی ان لحظه شادی که گذشت، غصه هم می گذرد، انچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند..... لحظه ها عریانند، به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز

امکانات جانبی

    آمار وب سایت:  

    بازدید امروز : 65
    بازدید دیروز : 91
    بازدید هفته : 215
    بازدید ماه : 353
    بازدید کل : 64588
    تعداد مطالب : 68
    تعداد نظرات : 95
    تعداد آنلاین : 1



     PageRank

جستجو

تبلیغات

نویسنده : ... بازدید :424

دسته: دلنوشته ها,,
تاريخ ارسال:یک شنبه 20 فروردين 1392 ساعت: 3:39
دیدگاه ها:نظرات()
 جینی دختر کوچولوی زیبا و باهوش پنج ساله ای بود که یک روز همراه مادرش برای خرید به مغازه رفته بود، چشمش به یک گردن بند مروارید بدلی افتاد که قیمتش 5/2 دلار بود،چقدر دلش اون گردنبند رو می خواست.
پس پیش مادرش رفت و از مادرش خواهش کرد که اون گردن بند رو براش بخره .
 
مادرش گفت : خب! این گردنبند قشنگیه، اما قیمتش زیاده،اما بهت میگم که چکار می شه کرد! من این گردنبند رو برات می خرم اما شرط داره : " وقتی رسیدیم خونه، لیست یک سری از کارها که می تونی انجامشون بدی رو بهت می دم و با انجام اون کارها می تونی پول گردن بندت رو بپردازی و البته مادر بزرگت هم برای تولدت بهت چند دلار هدیه می ده و این می تونه کمکت کنه .
 
جینی قبول کرد. او هر روز با جدیت کارهایی که بهش محول شده بود رو انجام می داد و مطمئن بود که مادربزرگش هم برای تولدش بهش پول هدیه می ده.
 
بزودی جینی همه کارها رو انجام داد و تونست بهای گردن بندش رو بپردازه. وای که چقدر اون گردن بند رو دوست داشت.همه جا اونو به گردنش می انداخت ؛ کودکستان، رختخواب، وقتی با مادرش برای کاری بیرون می رفت، تنها جایی که اون رو از گردنش باز می‌کرد تو حمام بود، چون مادرش گفته بود ممکنه رنگش خراب بشه!
پدر جینی او را خیلی دوست داشتنی داشت. هر شب که جینی به رختخواب می رفت، پدرش کنار تختش روی صندلی مخصوصش می نشست و داستان دلخواه جینی رو براش می خوند.
یک شب بعد از اینکه داستان تموم شد، پدرجینی گفت : - جینی ! تو منو دوست داری؟ - اوه، البته پدر! تو می دونی که عاشقتم. - پس اون گردن بند مرواریدت رو به من بده!
 
نه پدر، اون رو نه! اما می تونم عروسک مورد علاقمو که سال پیش برای تولدم بهم هدیه دادی بهت بدم، اون عروسک قشنگیه ، می تونی تو مهمونی های چای دعوتش کنی، قبوله؟ - نه عزیزم، اشکالی نداره. پدر گونه هاش رو بوسید و نوازش کرد و گفت : "شب بخیر کوچولوی من."
 
هفته بعد پدرش مجددا ً بعد از خوندن داستان ،از جینی پرسید: - جینی! تو منو دوست داری؟
اوه، البته پدر! تو می دونی که عاشقتم. - پس اون گردن بند مرواریدت رو به من بده! - نه پدر، گردن بندم رو نه، اما می تونم اسب کوچولو و صورتیم رو بهت بدم، اون موهاش خیلی نرمه و می تونی تو باغ باهاش گردش کنی، قبوله؟ - نه عزیزم، باشه ، اشکالی نداره! و دوباره گونه هاش رو بوسید و گفت : "خدا حفظت کنه دختر کوچولوی من، خوابهای خوب ببینی."
 
چند روز بعد ، وقتی پدر جینی اومد تا براش داستان بخونه، دید که جینی روی تخت نشسته و لباش داره می لرزه. جینی گفت : " پدر ، بیا اینجا." ، دستش رو به سمت پدرش برد، وقتی مشتش رو باز کرد گردن بندش اونجا بود و اون رو تو دست پدرش قل داد.
 
پدر با یک دستش اون گردن بند بدلی رو گرفته بود و با دست دیگه اش، از جیبش یه جعبه ی مخمل آبی بسیار زیبا رو درآورد. داخل جعبه، یک گردن بند زیبا و اصل مروارید بود. پدرش در تمام این مدت اونو نگه داشته بود. او منتظر بود تا هر وقت جینی از اون گردن بند بدلی صرف نظر کرد ، اونوقت این گردن بند اصل و زیبا رو بهش هدیه بده!
 
 
خب! این مسأله دقیقا ً همون کاریه که خدا در مورد ما انجام می ده. او منتظر می مونه تا ما از چیزهای بی ارزش که تو زندگی بهشون چسبیدیم دست برداریم، تا اونوقت گنج واقعی اش رو به ما هدیه بده. به نظرت خدا مهربون نیست ؟! این مسأله باعث شد تا درباره چیزهایی که بهشون چسبیده بودم بیشتر فکر کنم. باعث شد ، یاد چیزهایی بیفتم که به ظاهر از دست داده بودم اما خدای بزرگ، به جای اونها ، هزار چیز بهتر رو به من داد. یاد مسائلی افتادم که یه زمانی محکم بهشون چسبیده بودم و حاضر نبودم رهاشون کنم، اما وقتی اونها رو خواسته یا ناخواسته رها کردم خداوند چیزی خیلی بهتر رو بهم داد که دنیام رو تغییر داد


PageRank می پسندم نمی پسندم
بخش نظرات

برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:







ارتباط با مدیر

پشتيباني آنلاين

آمار

آمار مطالب آمار مطالب
کل مطالب کل مطالب : 68
کل نظرات کل نظرات : 95
آمار کاربران آمار کاربران
افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا تعداد اعضا : 0

آمار بازدیدآمار بازدید
بازدید امروز بازدید امروز : 65
بازدید دیروز بازدید دیروز : 91
ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 7
ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 9
آي پي امروز آي پي امروز : 22
آي پي ديروز آي پي ديروز : 30
بازدید هفته بازدید هفته : 215
بازدید ماه بازدید ماه : 353
بازدید سال بازدید سال : 1524
بازدید کلی بازدید کلی : 64588

اطلاعات شما اطلاعات شما
آی پی آی پی : 18.118.226.105
مرورگر مرورگر :
سیستم عامل سیستم عامل :
تاریخ امروز امروز :

ورود کاربران

نام کاربری
رمز عبور

» رمز عبور را فراموش کردم ؟

عضويت سريع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری

خبرنامه

براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود